-
خزان ابدی
دوشنبه 21 خردادماه سال 1386 08:15
هنوز ایستاده ام و به ریزش برگهایم نگاه می کنم هنوز ایستاده ام وبا قامتی راست خشک شدن برگها و شاخه هایم را می بینم آری خزان تمامی ندارد نه زمستان می آید ونه امیدی به بهاران است و من درخت تکیده ی این باغ هنوز ایستاده ام به امیدیک تبر به امید تبری تا شاید کنده خشکیده ام گرمای خانه ای شود ودستان کوچکی گرد آتش آن گرم شوند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1386 11:03
آه ای عشق تو در جان و تن من جاری دلم آن سوی زمان با تو آیا دارد وعده ی دیداری تو چه گفتی ؟ چه شنیدم؟ آری حمید مصدق
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 11:49
ما تو شهرمون گلی داریم که باغا ندارن یک امام رضا داریم که کل دنیا ندارن یا امام عزیز تو و درد دلای ما تو حرفای که باید نگفته بمو نه تو هرچی حاجته خودت میدونی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 فروردینماه سال 1386 22:38
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1386 22:39
گرچه درد عشق از درمان بریست گفته اند از عشق بدتر خوگریست در تنی کین هر دو هم فرمان شود اینت آن دردی که بی در مان شود
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1386 16:20
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 فروردینماه سال 1386 10:56
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 فروردینماه سال 1386 10:49
-
صبح
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 23:33
پلکها را بگشا آفتاب آمده است وچنان خم شده روی دیوار که تو را می بیند چشمها را بگشا برخیز زجا خواب بودی تو ولی چه شکوهی چه هیاهوی بود آفتاب آمده بود شب نمی خواست که هرگزبرود خواب بودی تو آن لحظه تماشایی بود آسمان غرق به خون تن شب صد پاره لنگ لنگان می رفت ودلش اینجا بود آفتاب آمد وگسترد به هر جا نوری دگر از خون خبری هیچ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 فروردینماه سال 1386 18:55
تو با کدام نسیم آمدی به خانه ی من وبا کدام خزان از کنار من رفتی که عطر یاد تو اینگونه در فضا پیچید وباغ خاطره ها را به خود مزین کرد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1386 18:48
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 14:08
-
تصویر
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 11:00
در درون آینه من تو را می دیدم وبه خود می گفتم چیست این نقش غریب کیست این عاشق زار از کجا آمده است با چنین حال نزار رنگ رویش از چیست که چنین زرد شده زلف هایش آیا رنگ شانه دیده یا کسی از لبان نازش گل خنده چیده من تو را میدیدم و نمی دانستم که همین نقش غریب که همین عاشق زار با چنین حال نزار عکس وتصویر من است
-
غروب جمعه
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 09:48
غروب جمعه برایم چه سخت دلگیر است بیا که بی گل رویت دلم ز جان سیر است هزار وعده بدادی که باز میایی ولی چه سودجدایی به دست تقدیر است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 فروردینماه سال 1386 09:37
دلم شوق پریدن داشت آری دو چشمم میل دیدن داشت آری دو دستم در میان سبزه زاران هوای غنچه چیدن داشت آری بهاران را و باران را ندیدند صفای کوه ساران را ندیدند طراوت بود جاری در درو دشت ولی کوران بهاران را ندیدند بجای نظر بر خار کردند میان قلبها دیوار کردند تمام سروها را سر بریدند ز چوبش چوبه های دار کردند دلم از شوق آن...
-
کوچ شادی.
پنجشنبه 9 فروردینماه سال 1386 21:49
ز دل بر بست بار خویش و بگذشت زمن شادی که یاری آشنا بود به او گفتم بمان ای آشنا دوست تو را با من زمانی ماجرا بود تو بودی و من وگلهای خنده تو بودی و من و را دبستان میان باغ سبز نو جوانی تو بودی وآن جمع یاران
-
فراق
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 22:17
در باغ عشق حاجت فصل بهار نیست دیدار گل چه سود زمانی که یار نیست آهنگ رفتن است نوای دل غمین ذوقی برای ماندن این بی قرار نیست در دل شکست جام بلورین آرزو حتی برای دیدن او انتظار نیست با گل بگو که دست در توبه کرده است بهر امان شاخه نیازی به خار نیست
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 14:14
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 14:14
-
زنان
چهارشنبه 8 فروردینماه سال 1386 01:22
خوشه های قشنگ انگوریم ما زنان در برابر مردان تا که سبزو ترش کم ابیم چاشنی بهر سفره ایشان وقت شیرینی و پر آبی خود میوه در دست و بال آن رندان چون چروکیده و سیاه پیر شدیم کشمش چای مرد بی دندان
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 23:16
-
بی خبران
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 23:13
آنانکه عشق را به تما شا نشسته اند آسوده بر کناره ی دریا نسشته اند از نور آفتاب نشانی ندیده اند با شمع مرده در دل شبها نشسته اند آیینه را شکسته و بر سنگ خیره اند روی حباب خالی دنیا نشسته اند عیسی گذشت از قفس خاکی زمین این ابلهان به سوگ چلیپا نسشسته اند
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1386 22:29
سال نو بر همگان مبارک
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 13:45
به باغ خاطره هایت شبی تو مهمان کن خیال دخترکی را که باد می بافد
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1385 13:39
-
آهنگ رفتن
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1385 14:14
در باغ عشق حاجت فصل بهار نیست دیدار گل چه سود ز مانی که یار نیست آهنگ رفتن است نوای دل غمین ذوقی برای ماندن این بی قرار نیست در دل شکست جام بلورین آرزو حتی برای دیدن او انتظار نیست با گل بگو که دست دگر تو به کرده است بهر امان شاخه نیازی به خار نیست
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 اردیبهشتماه سال 1385 19:37
-
تک درختی که ماه را می دید
یکشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1385 19:05
دست آ ن ماه نا زنین هر روز از درخت دلم شکو فه ای می چید باز این تک درخت احساسات زرد شد شا خه های آن خشکید کاش می شد ز نو جوانه زند این درختی که ماه را می دید
-
سال جدید
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 13:23
عیدمن دیدن روی گل توست باز سالی جدید باز ترانه بهاران باز طراوت طبیعت باز شکو فایی گلها ی زیبا اما برای من تنها فراق
-
سال جدید
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1385 13:23
عیدمن دیدن روی گل توست باز سالی جدید باز ترانه بهاران باز طراوت طبیعت باز شکو فایی گلها ی زیبا اما برای من تنها فراق