آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

 

من که افسونگر افسانه دلها بودم

                              آتشی ریخت به جانم که خود افسانه شدم

مسابقه

سلام

چون سوتفاهمیبیش نیاد به عرضتون برسونم که شعر کمند عشق از من نیست ولی هر کس حدس زد که شاغر این شعر کیه نظر بده

جایزهاش هم یک بارکلا و صد آفرین مطاع بزرگان ایران زمینه

تا بعد خدا حافظ

کمند عشق

 

عشق را باز اندر آوردم به بند

کوشش بیهوده نامد سودمند

عشق دریایی کرانه ناپدید

کی توان کردن شنا ای هوشمند

کودکی کردم ندانستم همی

از کشیدن تنگتر گردد کمند