آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

بی خبران


آنانکه عشق را به تما شا نشسته اند

آسوده بر کناره ی دریا نسشته اند

از نور آفتاب نشانی  ندیده اند

با شمع مرده در دل شبها نشسته اند

آیینه را شکسته و بر سنگ خیره اند

روی حباب خالی دنیا نشسته اند

عیسی گذشت از قفس خاکی زمین

این ابلهان به سوگ چلیپا نسشسته اند

 

سال نو بر همگان مبارک

 

 به باغ خاطره هایت شبی تو مهمان کن

خیال دخترکی را که باد می بافد