آنانکه عشق را به تما شا نشسته اند
آسوده بر کناره ی دریا نسشته اند
از نور آفتاب نشانی ندیده اند
با شمع مرده در دل شبها نشسته اند
آیینه را شکسته و بر سنگ خیره اند
روی حباب خالی دنیا نشسته اند
عیسی گذشت از قفس خاکی زمین
این ابلهان به سوگ چلیپا نسشسته اند