ما را به جرم عاشقی دیوا نه خواندند
عشق خدا در سینه را افسانه خواندند
کاخ رفیع قلب را در درهم شکستند
بیغوله های عقل را کاشانه خواندند
آیا هرگز شنیده ای که زنان
در آری و نه به لب دارند
عیب خود را عیان نمی سارند
راز دار و خموش و مکارند
آری من هم زنم زنی که دلش
در هوای تو میزند پروبال
دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
فروغ فرخ زاد