مقصر اصلی کیست؟
یک کم سبک شده بودم، شوخی های بچه گانش یک جورایی آرومم کرده بود.
گفتم برو به کارت برس، خدا حافظ!
گفت آره، دارن اذون می گن تو هم برو نمازتو بخون من که بد جوری بی دین شدم، اصلا دارم از همه چیز بیزار می شم حتی از زنده بودنم. با لحن مادرانه ای بهش گفتم اما گاهی وقتا لازمه، اگه ده بار نمی خونی دوبارشو بخون، به آدم آرامش می ده نباید کلا ارتباطتو قطع کنی.
جواب داد نه! اینجوری که کفره، اگه میخونی باید همیشه بخونی، خدا که مسخره نیست. خندم گرفت گفتم من که نمی خونم، راستش حوصله ندارم حاضرم هر روز روزه بگیرم ولی نماز نه!
به هم پاشیده جواب داد، نه من حوصله دارم، همش تقصیر بابامه هر کاری می کنم رو لج بازیه
خونه ما نیستی ببینی، صبح اول اذون که بیدار می شه داد می زنه: نر خر پدر سگ مثل لش مرده می افتی گوشه خونه، آدم صبح به صبح تو روی سگ نگاه کنه بهتر از بی نمازه.
صداشو می شنوم، حالم ازش بهم میخوره، اقم می گیره، می چسبم به رختخواب با خودم می گم: همین خری مثل تو که سر خدا رو درد می یاره بسه.
گوشه لبم رو با دندون فشار دادم، راستش از طرز حرف زدنش خوشم نیومد ولی تو اون لحظه جایی برای نصیحت نبود ادبیات اینجورطبقه ها همینه!
تازه انگار سر درد دلش باز شده بود، ادامه داد: تو هر کاری همین جوره اصلا انگار جز بد دهنی بد و بیراه گفتن به من کاری بلد نیست، همش جلوی هر کس و ناکس تحقیرم می کنه، تو تمام حرفاش تیکه می پرونه، برای همه چیز ایراد می گیره، اندازه الاغ هم شعور نداره!
فقط گوش می دادم گاهی اوقات هم با صداهای خفیفی مثل اه، هان و هون خاطرش رو جمع می کردم که گوشی دستمه و دارم گوش می دم، ولی راستش بیشتر داشتم فکر می کردم و دلم براش می سوخت برای اون وهمه ی بچه ها یا در حقیقت تازه جوونایی که داغون شده ی این جور خانواده ها هستن .
بهش گفتم: با همه همین جوریه؟ گفت: نه بابا با دیگران خیلی مؤدبانه بر خورد می کنه، تمام لجش با منه، حالا کارهم داری سرت رو درد می یارم.
گفتم: نه بگو گوش می دم .
ادامه داد، گفت و گفت و گفت تا بغضش ترکید و گوشی رو قطع کرد.
خیلی دلم گرفت وبیشتر تحت تاثیر قرار رفتم.
بازهم سؤال می کنم چه کسی رو باید مقصر دونست؟ یک پدر احمق یا جامعه ای که اون رو این جوری تربیت کرده؟
ولی به هر حال بچه ها مثل گلهای یاس سفید پاک به دنیا میان، این فرشته های معصوم که با یک دنیا احساس پناهی جز پدر و مادر ندارن چرا بعد از 15 یا 20 سال تبدیل به افعی هایی می شن که اولین طعمه شون خود خانواده هان؟ آیا من وتو، پدر ومادری که با تحقیر وتوهین، لج و لجبازی وهزار حماقت دیگه اونا رو بزرگ می کنیم در حقیقت مقصر اصلی نیستیم ؟