آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

خزان ابدی

 

هنوز ایستاده ام و به ریزش برگهایم نگاه می کنم

هنوز ایستاده ام وبا قامتی راست خشک شدن برگها و شاخه هایم را می بینم

آری خزان تمامی ندارد

نه زمستان می آید ونه امیدی به بهاران است

و من درخت تکیده ی این باغ هنوز ایستاده ام به امیدیک تبر

به امید تبری تا شاید کنده خشکیده ام گرمای خانه ای شود ودستان کوچکی گرد آتش آن گرم شوند

هنوز ایستاده ام به امید تبر

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
http://fanoose.blogsky.com/ دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 ق.ظ http://fanoose.blogsky.com/

در آخر این وبلاگ بمب گذاری شده است

یک ناشناس دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ http://nightlight.blogsky.com

عشق شیرینش مرا فرهاد کرد او بیامد مرغ دل را از قفس آزاد کرد او بشد لیلا و ما مجنون روی ماه او قلب ویران مرا آباد کرد نام شیرینش تمام تلخی عمرم زدود قبل از او قبل از او دنیا برایم اینچنین زیبا نبود بعد از او هم زندگی هست بعد از او هم زندگی هست ولیکن تلخ تلخ بعد از او این زندگی دیگر چه سود؟؟؟؟؟
شاد باشی گلم
امضا:یک ناشناس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد