آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

کوچ شادی.

 

ز دل بر بست بار خویش و بگذشت

زمن شادی که یاری آشنا بود

به او گفتم بمان ای آشنا دوست

تو را با من زمانی ماجرا بود

تو بودی و من وگلهای خنده                      

تو بودی و من و را دبستان

میان باغ سبز نو جوانی

تو بودی وآن جمع یاران

 

نظرات 2 + ارسال نظر
اکبر پنج‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:07 ب.ظ http://akdi.blogsky.com

سلام
سال نو مبارک
از لحاظ شاعرانگی حس خوبی داری. ولی بیشتر شعر بخون تا وزن و آهنگ دستت بیاد.
آشنا و ماجرا هم قافیه خوبی هستش که خوب ازشون استفاده کردی
انگار تو بیت سوم راه دبستان صحیح تر هست و فکر کنم اشتباه تایپی داشتی.
ببخش که اینگونه نقدت کردم. فقط نظر شخصی خودم بود.
موفق باشی.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 10:23 ب.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
شعر زیبایی بود...شاید باید به نوعی کوچ کرد تا از نو زندگی کرد..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد