آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آمدو افسانه ای گشت و فسرد

من نمی خواهم بگو یند این وآن      آمدو افسانه ای گشت و فسرد

من نمی خواهم بدانند مردمان       در درونم کودک احساس مرد

 

من نمی خواهم بدانند آینه           با من و با خنده ام بیگانه است

من نمی خواهم بگویند او زنی        ساده یا مجنون و یا دیوانه است

 

 من نمی خواهم بدانند قلب من      شیشه ای  بود و به دست او شکست

من نمی خواهم بگو یند عاشقی               در کنار آینه تنها نشت

 

من نمی خواهم  بدانند آفتاب                  از سرای خانه ی من بر کشید

من نمی خواهم  بگویند مرغ عشق            سر میان خانه ای دیگر کشید

 

من نمی خواهم بگویند آتشی                آمد وافتاد در کاشانه اش

من نمی خواهم بگوییند آی آی            این نشانی هست از ویرانه اش         

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد