آسمان آبی

ادبی ـ هنری

آسمان آبی

ادبی ـ هنری

زندگی

 

گاهی اوقات زندگی چهره ی واقعی خود را به انسان نشان می دهد

و گاهی انسان چهره واقعی خود را به زندگی

در هر حال آن چیز که نمایان می گردد چهره ی واقعی است

خواه  زشت و  خواه زیبا

خواه دلنشین و نمکین خواه مشمیز کننده

گاهی داغ سوختگی یا یک سالک بد ترکیب این صورت زیبا را چنان چندش آور می کند که روی بر می گردانی و از دیدن این چهره ی حقیقی پشیمان می شوی

وگاهی یک خنده ی رویایی صورت دیوی را چنان جذاب می نما یاند که ناخود اگاه چشم ها خیره می مانند و دیگر بستن انها ممکن نمی شود

 

نمی دانم این من بودم که نقاب بر داشتم و گستا خانه و بی پروا در برابر زندگی ایستادم یاآن بود که با زیرکی لحظه ای خود را به من نشان داد

در هر حال من و زندگی با یکدیگر آشنا شدیم آنگونه که بودیم بی هیچ نقش و نگاری

من دیوانه او شدم و او نیز عاشق دلباخته ی من

من از او دقایق را می گرفتم و او از من نفسهایم را

ما چنان در هم امیخته  شده بودیم  که دیگر جدایی ممکن نبود

غافل از اینکه طبیعت برای خود قوانینی دارد

و جدایی یکی از قوانین است

نظرات 1 + ارسال نظر
پژمان سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:04 ق.ظ http://emprator.blogsky.com

آشنایی یه تصادف
جدایی قانون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد